شب یلدا دور از خونه بودن زیاد حال خوبی نداره ولی خب دیگه
عادت شده برامون،یه هو دلم خواست الان هشت سال قبل بود وقتایی
که مامان بزرگ زنده بود و شب یلدا حتما حتما باید دورش میبودیم
با غذاهای خوشمزه اش با انارای دون کرده اش با هندونه و همه خوراکیاش
چون با عشق همه چی و آماده میکرد لذتش میرفت تو دل و جونِ آدم.
خالاصه اینکه امشب باید یه دقیقه بیشتر هوای خودمون و اطرافیانمون و داشته باشیم قدر این ثانیه ها و این لحظه ها و عزیزانمون رو بیشتر بدونیم شاید روزی به اجبار زمانه مجبور بودیماز هم دور باشیم این خاطرات قشنگ بمونه برامون.
بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر.
باز هم قرار عاشقانهی پاییز و زمستان.
قراری طولانی به بلندای یک شب.
شب عشقبازی برگ و برف.
پاییز چمدان به دست ایستاده!
عزم رفتن دارد.
آسمان بغض میکند. میبارد.
خدا هم میداند عروس فصلها چقدر دوستداشتنیست
کاسهای آب میریزم پشت پای پاییز
و تمام میشود.
پاییز، ای آبستن روزهای عاشقی،
رفتنت به خیر.
سفرت بی خطر
تو این شب سرد و طولانی دلتون و محفلتون گرم دوستان
یداتون مبارک
+خدایا شکرت
+خدایا خوشی رو قسمت دل همه کن
+دلتنگی ممنوع.حالمون خوبه خوبه
پاییز ,یلدا منبع
درباره این سایت